سندروم کاهش جمعيت زنبورهاي عسل(CCD )
در سندروم کاهش جمعيت زنبوران عسل(Honey Bee depopulation syndrome ) که به آن اختلال ريزش کلني زنبوران عسل(CCD) (Colony Collapse Disorder ) نيز گفته مي شود، زنبوران کارگر کلني هاي زنبور عسل به طور ناگهاني ناپديد ميشوند. گفته مي شود که اين زنبوران جهت انجام فعاليت هاي روزانه خود از کندو خارج شده و ديگر به کندو باز نمي گردند. در اين کندوها آن چه باقي مي ماند زنبور ملکه، شفيره ها، تعدادي زنبور که به تازگي هچ شده اند و ذخيره نسبتا خوبي از مواد غذايي است.
تاريخچه
اين اختلال براي اولين بار هنگامي که در اواخر سال 2006، مواردي از ناپديد شدن ناگهاني زنبوران عسل در آمريکاي شمالي مشاهده شد، به اين نام خوانده شد. پس از آن موارد مشابهي از چندين کشور اروپايي توسط زنبورداران آن کشورها گزارش شد. گزارش شده که اين سندروم تنها در ايرلند شمالي موجب کاهش بيش از 50 درصد زنبوران شده است. در اوايل سال 2007 نيز مواردي از وقوع اين اختلال در برخي از کشورهاي آسيايي از جمله در تايوان نيز مشاهده شد. عنوان مي شود که به تنهايي در ايالت متحده آمريکا، در طول دو سال گذشته در اثر اين اختلال نزديک به دو ميليون کلني زنبور عسل نابود شده است.
اهميت CCD
زنبور عسل علاوه بر توليد عسل که يکي از مواد غذايي مهم مورد مصرف انسان است، موجب اشتغال بسياري در ارتباط با فعاليت هاي مربوط به پرورش زنبور عسل و توليدات آن در سطح جهان شده است. اين حشره همچنين نقش موثري در گرده افشاني و باروري گياهان و توليدات کشاورزي ايفا مي کند که بر اين اساس بر آورد مي شود زنبور عسل در تهيه و توليد يک سوم غذاي بشر سهيم باشد و در صورت حذف زنبور، چه بسا که در بسياري از اوقات باروري گياهان امکان پذير نمي شد. بنابراين نابودي زنبورستان ها و کاهش جمعيت زنبوران عسل به دنبال اين اختلال، قطعا صدمات زيادي بر اقتصاد جامعه، کشاورزي و محيط زيست وارد خواهد کرد.
علايم CCD
کلني هايي که مشکوک به وقوع CCD هستند عموما داراي مشخصات و نشانه هايي هستند که اين نشانه ها به طور همزمان در کلني هاي مشکوک مشاهده مي شود:
- غياب کامل زنبوران بالغ در کلني به همراه مشاهده تعدادي زنبور تلف شده در اطراف کندوها
- وجود شفيره هاي سرپوشيده. (زنبورها به طور طبيعي هيچگاه کندو را تا هنگامي که همه شفيره ها هچ نشده اند، ترک نمي کنند)
- وجود ذخاير غذايي کافي شامل عسل و گرده که در CCD ، غارت اين ذخاير توسط زنبوران ديگر و يا آفاتي مانند پروانه موم خوار و يا سوسک هاي آفت کندو با تاخير غير منتظره اي صورت مي گيرد.
- در کلني هايي که دچار CCD شده اند ممکن است قبل از اين که کاهش جمعيت روي دهد، پيش نشانه هايي در کندو مشاهده شد:
- عدم کفايت توانايي زنبوران کارگر از نگهداري از شفيره هاي موجود در کندو
- به نظر مي رسد که نيروي کاري کلني از زنبوران بالغ جديد تشکيل شده است.
- ملکه در کلني حضور دارد. (عدم وجود ملکه در کلني به مرگ کندو منجر خواهد شد که در اين صورت به آن CCD اطلاق نخواهد شد)
- زنبوران نسبت به تغذيه با غذاي موجود در کندو مانند شربت شکر و يا مکمل هاي پروتئيني بي ميل هستند.
سبب شناسي
علت و يا علل اين سندروم هنوز کاملا شناخته نشده است ولي شواهد بسياري حاکي از آن است که بروز اين مشکل با عوامل بيماريزايي مانند مايتهاي واروا و برخي بيماري هاي زنبور عسل از جمله نوزما و فلجي ويروسي حاد ارتباط دارد. علاوه بر اين علل ديگري مانند استرس هاي ناشي از تغييرات محيطي و آب و هوايي، کمبود مواد غذايي، استفاده از آفتکش هاي کشاورزي و استرس حاصل از تغيير مکان زنبورداران نيز در ايجاد اين سندروم مطرح هستند. برخي از صاحب نظران نيز امکان تاثر اشعه تلفن هاي همراه بر زنبور و همين طور وقوع برخي تغييرات ژنتيک به وجود آمده در ژنوم اين حشره را در بروز اين مشکل دخيل مي دانند. هر چند کارشناسان اظهار مي کنند که مدرکي دال بر تاييد اين تئوري ها وجود ندارد. بعضي نيز امکان دخالت ترکيبي از اين علل را در بوجود آمدن اين سندروم عنوان مي کنند.
جيم باب، محقق و رييس انجمن زنبورداران ايالت پنسيلوانيا طي مقاله اي که در اين زمينه ارايه کرده است، تئوري خود را بيان کرده است:
تحقيقاتي در مورد دزهاي غير کشنده سموم آفت کشي که زنبوران به همراه گرده گل به کندو وارد مي کنند، در جريان است. بر خلاف انسان، زنبوران عسل داراي سيستم ايمني پيشرفته اي نيستند و در صورتي که يکي از زنبوران احساس بيماري و کسالت کند، جهت جلوگيري از گسترش عفونت به بقيه زنبوران، کلني را ترک مي کند و هنگامي که گروهي از زنبوران دچار اين احساس شوند، به طور گروهي کندو را ترک مي کنند. احتمال ديگري که در اين مورد مي تواند مطرح باشد عدم تنوع منابع غذايي زنبوران به علت عدم تنوع پوشش گياهي محيط زيست آن ها است که باعث مي شود مواد غذايي کافي در اختيار زنبوران قرار نگيرد. اين عدم کفايت مواد غذايي مورد نياز زنبوران مي تواند منجر به ضعف و بيماري و نهايتا ترک کلني شود.
فرضيه ديگري که مطرح شده است تاثيرات امواج الکترومغناطيس است. زنبوران عسل نسبت به تغييرات ميدان مغناطيسي حساس هستند. اين حشره ميدان هاي مغناطيسي عمودي و افقي زمين را تشخيص داده و از آن ها در جهت يابي خود بهره مي برد. امروزه ميدان مغناطيسي که توسط فرستنده هاي اين نوع امواج ايجاد مي شود، 340 بار قوي تر از آن ميزاني است که زنبور نسبت به آن حساس است. البته اين بدون در نظر گرفتن اثرات امواج فرستنده هايي مثل تلفن هاي همراه و آنتن هاي WiFi است که در مجاورت کلني ها وجود دارند.
با وجود فرضيه هاي مختلفي که در مورد علت اين سندروم وجود دارد، پاسخ اصلي اين معما مي تواند ترکيبي از چند نظريه مطرح شده باشد. امواج ميدان مغناطيسي زمين، ميداني نسبتا ساکن است در حالي که فرستنده ها از ميدان هاي مغناطيسي نوسان دار استفاده مي کنند. بر اساس اين تئوري اشعه مايکروويو که توسط تجهيزات و فرستنده هاي مختلف الکترومغناطيسي توليد مي شود، مي تواند بر توانايي جهت يابي زنبور عسل تاثير نامطلوب گذاشته و موجب شود که زنبورها در شناسايي مسيرها دچار مشکل شوند. برخي از محققان نقش تعدادي از بيماري هاي عفوني و دخالت مکانيسمي که باعث سرکوب سيستم ايمني زنبوران مي شود را در ايجاد اين سندروم مطرح مي کنند. تحقيقات صورت پذيرفته در اين زمينه به ارتباط بين عفونت جرب Varroa destructor و CCD اشاره داشتند. در اين بررسي ها اظهار شد که ترکيبي از بيماري ناشي از اين جرب و ويروس بدشکلي بال ها(DWV) که توسط جرب واروا منتقل مي شود و برخي باکترها به صورت مشترک در وقوع سرکوب سيستم ايمني و نهايتا بروز CCD دخالت دارند. در ايالات متحده آمريکا در سپتامبر 2007 نتايج حاصل از مطالعه اي آماري که بر روي کلني هاي سالم و مبتلا به CCD انجام شده بود انتشار يافت. بر اساس اين مطالعه، تمامي کلني هاي مورد بررسي به تعدادي از عوامل بيماريزا آلوده بودند اما تنها در کلني هايي که در آن ها ويروس فلجي حاد اسرائيلي جدا شد بود ارتباطي با CCD مشاهده شد.
برخي محققين معتقدند که ممکن است علت اين سندروم بيماري هايي مانند لوک اروپايي و يا نوزما باشد که زنبورداران در تشخيص آن ها دچار اشتباه مي شوند. اما آزمايشات تشخيصي بر روي نمونه هاي به دست آمده از کلني هاي درگير با سندروم تا اين زمان اين احتمال را نامحتمل نشان داده اند. اگر چه علايم مشخص اين بيماري ها، آن ها را از موارد CCD کلاسيک متمايز مي کند. البته ميزان قابل توجه اي از عفونت نوزما در نمونه هاي بدست آمده از موارد CCD در ايالت پنسيلوانيا گزارش شده است اما اين الگو در موارد ديگري در ساير ايالات وجود ندارد.
ماريانو هيگس(Mariano Higes) دانشمندي که تيمي تحقيقاتي را در مرکز دولتي زنبورداري اسپانيا هدايت مي کند. اين تيم کندوهاي زنبوران نژاد اروپايي را که توسط نوزما سرانه(Nosema ceranae) عفوني شده بودند را مورد بررسي قرار دادند که به دنبال آن هيگس گزارش کرد که کلني هاي مورد مطالعه هشت روز پس از آلودگي به اين عامل بيماريزا از بين رفتند. نتيجه اين تحقيق نشان داد که نوزما سرانه مي تواند علت وقوع CCD در زنبورستان هاي آلوده به اين تک ياخته باشد. با اين وجود هيگس و تيمش به تحقيقات بيشتري در اين زمينه ادامه داند و نهايتا اعلام کردند که علل بالقوه ديگري نيز ممکن است منشاء بروز CCD باشد. تيم هيگس و محققين ديگري در آلمان از داروي فوماژيلين به منظور کاهش جمعيت ميکروسپوريدياها در کلني هاي مبتلا به نوزما استفاده کردند که استفاده از اين دارو را در درمان نوزما و در نتيجه CCD موفقيت آميز دانستند.
مقاله اي در مجله نيچر(Nature) نتايج به دست آمده از اين تحقيقات را محتمل و اميد بخش قلمداد مي کند اما همچنين هشدار مي دهد که ممکن است که نوزما سرانه عامل همه موارد CCD نباشد چرا که از مناطق ديگري در اروپا وجود نوزما سرانه گزارش شده است در حالي که ارتباط مستقيمي بين اين تک ياخته و CCD يافت نشده است. گزارش شده است که اکثر زنبورداراني که زنبورستان آن ها درگير CCD بوده است، سابقه استفاده از آنتي بيوتيک ها و ضد کنه ها را در زنبورستان خود داشته اند. اگر چه بر اساس اين گزارشات، داروها و مواد شيميايي مورد استفاده آن ها در تمامي زنبورستان هاي درگير، يکسان نبوده است که اين خود صحت اين نظريه را که استفاده از نوعي داروي آنتيبيوتيک و يا ضد کنه مسبب اين اختلال بوده است را نا محتمل مي سازد. با وجود اين لازم است که اين داروها از نظر احتمال دخالت آن ها در عارضه CCD مورد بررسي و آزمايشات بيشتري قرار گيرند. بعضي از محققان اين نظريه را مطرح مي کنند که استفاده از حشره کش هاي طبيعي که محصول دستکاري هاي ژنتيک هستند مانند توکسين باکتري(Bacillus thuringiensis) ممکن است بر زنبوران عسل تاثيرات نامطلوبي بگذارند. البته در بررسي هاي به عمل آمده تاکنون مدرکي مبني بر اثر منفي اين سموم بر جمعيت هاي زنبور عسل به دست نيامده است ولي هم چنان تحقيق بر روي اين محصولات ژنتيک و ارتباط آن ها با CCD ادامه دارد. بسياري از دانشمندان معتقدند که CCD محصول ترکيبي از عواملي است که در بالا به آن ها پرداخته شد. از بدن برخي زنبوران که علايم CCD را نشان داده اند ميزان بالايي از عوامل پاتوژن جدا شده است که مي تواند با بروز اين عارضه ارتباط داشته باشد. از نظر تئوري هر استرس و يا ترکيبي از عوامل استرس زا(مانند تغييرات آب و هوايي، تغذيهاي، مواد شيميايي و بيماري ها) مي تواند باعث سرکوب سيستم ايمني شود. با در نظر گرفتن تاثير برخي عوامل کمکي به عنوان علل بالقوه CCD، مطالعه اين عارضه بسيار مشکل و پيچيده به نظر مي رسد.
درمان
به دليل پيچيدگي مشکل و حضور عوامل موثر متعدد احتمالي در بروز اين عارضه تاکنون روش درماني قطعي براي اين سندروم پيشنهاد نشده است. در مارس 2007 کنسرسيوم تحقيقات و توسعه زنبورداري آتلانتيک مياني(MAAREC) توصيه هايي عملي را جهت آگاهي زنبورداران به منظور مقابله با عارضه CCD به شرح ذيل منتشر کرد:
1- کلني هايي را که دچار CCD شده را با کلني هاي سالم و قوي ادغام نکنيد.
2- هنگامي که يک کلني مبتلا به CCD شناسايي مي شود جهت انجام اقدامات پيشگيري کننده، کندو و تمامي وسايل مربوط به آنرا در انباري محصور قرار داده تا ساير زنبوران به آن ها دسترسي نداشته باشند.
3- اگر براي تغذيه زنبوران از شربت شکر استفاده مي کنيد از داروي فوماژيلين استفاده کنيد.
4- اگر در حين ابتلا کلني ها به CCD با يک بيماري ثانويه عفوني مانند لوک اروپايي در زنبورستان خود برخورد کرديد نسبت به درمان آن بيماري عفوني با داروهاي مناسب اقدام کنيد.
توصيه درماني ديگر به زنبورداراني که کلني آن ها به CCD دچار شده است، جايگزيني کلني هاي مبتلا با زنبورهاي نژادهاي بومي آن منطقه است. زنبورداران مي توانند با قرار دادن لانه هاي آماده در محل هايي مناسب به طوري که دسترسي به گرده و شهد گل هاي کافي جهت تغذيه دسترسي داشته باشند به استقرار زنبوران بومي کمک کنند. زنبوران بومي معمولا قادرند در اين شرايط ادامه حيات داده و حنتي جمعيت خوبي را تشکيل دهند. در آوريل 2009 در ايالات متحده آمريکا، در برخي مناطق مبتلا به CCD کلني ها با زنبوران روسي مقاوم در برابر جرب واروا جايگزين شدند که گزارش شده اين اقدام به حل اين مشکل در اين مناطق کمک کرده است